۱۴۰۱ آذر ۱۶, چهارشنبه

چند روز که مرض خواندن وبلاگهای قدیمی به سرت میزند هوس وبلاگ نویسی هم برمیگردد، بعد نمیخواهی در وبلاگهای قدیمی بنویسی چون سرور و همه دار و ندارشان در ایران است و میخواهی کمی راحت بنویسی و شاید حتی نخواهی هیچ اشنایی بخواندش. 

این میشود که تصمیم میگیری وبلاگ تازه ای بسازی تا فقط از زبری و ترکهای تازه کف پایت در آن بنویسی. چون چند روز است کف پایم ترک ترک شده با وجود جوراب و دمپایی دائمی، و باید پمادی را بزنم که نون از نپال اورد. و یاد نون، و یاد ترکهای فراوان کف پای شب که با این پماد خوب شدند، و دلتنگی خانه، برای نزدیکی به کسی که حواست به ترک کف پایش باشد، و بتوانی کرمی برایش سوغات ببری که نرمشان کند. 

دلتنگی برای ترک کف پا، و کف پای مامان که تا وقتی راه می رفت و کار میکرد با هیچ پماد و کرمی ترکهایش خوب نشد. 

حیف، وقتی کرم نپالی را کشف کردم مامان دیگر رفته بود. ...ه

 در نزدیکترین نقطه به مرز فروپاشی روانی ام.  گمانم قبلا هم بارها در این نقطه ایستاده بودم اما نمی فهمیدم. نمیفهمیدم اینکه حتی فکر کردن به حر...